واژگان بر اساس تلفظ مردمان چه زمانی می‌بایست بر زبان جاری شود؟

ساخت وبلاگ

واژگان بر اساس تلفظ مردمان چه زمانی می‌بایست بر زبان جاری شود؟
اگر از این‌حقیر پرسیده شود، بی‌درنگ و بدون تردید خواهم گفت؛ بر اساس تلفظ مردمان زمان اکنونی!
به این دلیل که شیوه‌ی بیان واژگان هر زبان به مرور زمان تغییر می‌کند و بر کسی روشن نیست که تلفظ اولیه‌ی یک واژه چگونه بوده است. در حقیقت کسانی که معتقدند، در این زمینه باید از پیشینیان پیروی کرد، پاسخ دهند، عقربه‌ی دستگاه زمان‌سنج تلفظ واژه‌های‌شان چه زمانی را نشان می‌دهد؟ یعنی این‌که؛ برای کهن‌ترین تلفظ یک واژه به چه میزان می‌بایست به زمانِ عقب برگشت؟ چهار قرن؟ ده قرن؟ پانزده قرن؟ بیست قرن؟ یا این‌که برای به‌دست آوردن کهن‌ترین تلفظ می‌بایست به زمان هبوط حضرت آدم سفر کرد؟
اگر ملاکِ درستیِ تلفظ واژگان به کهنه‌ترین آن است، بنابراین به‌جای گفت‌وگوهای محاوره‌ای روزمره و در نتیجه تفهیم و تفاهم‌ها می‌بایست دائما در حال تحقیق و تفحص باشیم تا دریابیم، کدام یک از تلفظ‌ها از پیشینه‌ی بیشتری برخوردار است، تا با آن پیام خود را افاده کنیم که چنین اقدام، قطعا خطایی است، نسنجیده و بی‌نتیجه!
برای نمونه کسانی که می‌گویند؛ تلفظ "چِنین" غلط است و طبق تلفظ پیشینیان باید گفت؛ "چُنین" از کجا معلوم که در گذشته‌تر به‌گونه‌ای دیگر به‌لفظ درنمی‌آمده است؟ با وجود این‌که؛ کتاب‌های علمی و ادبی ایرانیان در چند دوره به آتش کشیده شده (حمله‌ی اسکندر ملعون، حمله‌ی وحشیانه‌ی اعراب مشرک و حمله‌ی مغول‌های خونخوار پلید) چگونه می‌توان به کهنه‌ترین الفاظ دست یافت؟
هدفم از طرح چنین سوالی این است تا مخاطبین را کمی به اندیشیدن وادارم و این پیام را افاده کنم که؛ هیچ‌کس نمی‌داند، باید در چه زمانی سیر کند تا بتواند کهن‌ترین تلفظ‌ واژه‌ای را برای بیان مقصود خود در نظر گیرد!
و اما واپس‌گرایان یعنی؛ کسانی که مایلند، برای به‌دست آوردن کهن‌ترین و بهترین نتیجه
سیر قهقرایی بپیمایند، پاسخ دهند؛ چرا باید معیار تلفظ‌ها مثلا مربوط به دوره‌ی قاجاریه باشد، نه زمان صفوی و نه ساسانیان، نه سامانیان و ...!
امروزه‌ برخی گمان می‌کنند، تلفظ واژگان فارسی می‌بایست طبق دکلماسیون زمان گذشته صورت پذیرد، از همین روی در دکلمه‌ی سروده‌های شاعران پیشین چنان به تلفظ واژگان‌ می‌پردازند که شنونده‌ی بیچاره گمان می‌کند، به عهد باستان سفر کرده است! اینان کهنه‌ترین تلفظ واژگان را وحی منزل دانسته و گمان کرده‌اند، همین‌گونه می‌بایست سینه‌به‌سینه، دهان‌به‌دهان، نسل‌به‌نسل، زبان‌به‌زبان حفظ گردد و به آیندگان انتقال یابد.
مثلا؛
(چِنان) را (چُنان)، (گَمان) را (گُمان)، (چِنین) را (چُنین)، (عَظر) را (عِطر) روخوانی می‌کنند.
چنان‌چه در گوگل به سایت شاعران سلف مراجعه و دکلمه‌ها را گوش کنید، می‌بینید؛ این بیت حافظ را اینگونه روخوانی کرده‌اند؛
رسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماند

چُنان نماند چُنین نیز هم نخواهد ماند

دوستان گرامی!
در جهان همه‌چیز رو به دگرگونی و پیشرفت است. زبان نیز از این قاعده مستثنی نیست. مردم در طول زندگی روزمره‌ی خود خوش‌آهنگ‌ترین، ساده‌ترین و زیباترین تلفظ‌ها را برمی‌گزینند. همان‌طور که پیشینیان "سرما" را "سرماگ" و "گرما" را "گرماگ" و "برف" را "بفر" و "دانا" را "داناگ" و "نرم" را "نمر" تلفظ می‌کردند و دلیل این تغییرات، بیشتر آسان تلفظ کردن و زیباتر به لفظ درآوردن واژگان بود. تلفظ واژگان با گذشت زمان آسان و زیبا شده است، چون در طول تاریخ ادبیات فارسی مردم زیباترین را برگزیده و می‌گزینند.
حال آیا باید به زمان گذشته برگردیم و واژگان فوق را مانند پیشینیان تلفظ کنیم؟
برخی از دکلماتورها گمان می‌کنند، شعر شاعرانی چون؛ فردوسی، سعدی و حافظ را باید همانطور دکلمه کنند که‌ پیشینیان در زمان شاعران مذکور تلفظ می‌کرده‌اند اما بهتر است، بدانند این‌کار زمانی کارساز و میسر است که در امر وزن و قافیه یا دیگر موارد ناشناخته، مشکلی پیش آید.
برای نمونه دهخدا در لغتنامه‌ی خود انواع تلفظ واژه‌ی "
سخن" را که به‌مرور زمان تغییر یافته، این‌گونه نوشته است؛
لغت‌نامه‌ی دهخدا
سخن
سُخُن. سُخَن. سَخُن. سَخَن. سُخون. سَخون
حال این بیت از شعر سعدی را باید به یکی از شش تلفظی که مرحوم دهخدا ذکر کرده است، قرائت کرد؛
اگر پارسا باشد و خوش
سَخُن
نگه در نکویی و زشتی مَکُن

گروهی دیگر معتقدند؛ واژگان عربی را باید مانند خود عربها به‌لفظ درآورد که این اشتباهی است، بس بزرگ‌تر و به‌دور از علم‌ زبان‌شناسی!
برای نمونه می‌گویند؛ واژه‌ی "
لحظه" باید به‌صورت "لَحظَه" بیان شود و این در حالی است که عربها نیز واژگان فارسی را نه مانند ما بلکه طبق طبع خودشان تلفظ می‌کنند! مثلا؛ واژه‌ی "گناه" را "جناح" و "کادی" اوستایی را "قاضی" تلفظ کرده و از هر واژه‌ی فارسی مشتقاتی نیز فراهم می‌سازند!
نتیجه این‌که؛
از زمان‌های گذشته تا کنون هیچ‌گاه تلفظ یک واژه‌ی مشترک یا وام‌گرفته شده، میان دو زبان فارسی و عربی دقیقا یکی نبوده و همواره با تغییراتی همراه بوده است.
پرواضح است، چنین اقدام برای خود دلیلی دارد که توضیح بیشتر در حوصله‌ی این مقال نیست!

ترانه‌سَرا یا ترانه‌سُرا؟ غزل‌سَرا یا غزل‌سُرا؟ مدحت‌سَرا یا مدحت‌سُرا؟
http://lalazad.blogfa.com/post/894/
مدتهاست که برخی از دلواپسان زبان فارسی افاده نظر می‌فرمایند و می‌گویند: از آنجا که طرز تلفظ «سُراییدن» درست است، نه «سَراییدن» لذا ترکیب «ترانه‌سَرا» و واژگانی که پسوند «سرا» را به دنبال خود دارند، غلط و درست آن «ترانه‌سُرا» و ترکیبهای مشابه آن است.
ادامه‌ی این بحث که به محافل و مجالس ادبی هم کشیده شده، اظهار نظرهایی را هم در پی داشته است و متأسفانه بسیاری این موضوع را بسیار خشک مورد بررسی قرار داده‌اند.
اول اینکه در لغتنامه‌های علامه دهخدا و دکتر معین، دکتر عمید «
سراییدن» با فتحه به روی «س» آمده، یعنی‌اینکه: حرف اول آن مفتوح ضبط شده، نه مضموم!
فرهنگ دهخدا
سَرا: سرای، سراینده

فرهنگهای دهخدا و دکتر معین و دکتر عمید
سَراییدن: سرودن

فرهنگ فارسی دکتر معین
سَرایه: سرودن. آواز دسته جمعی، کُر

فرهنگ دکتر معین
چکامه‌سَرا: قصیده سَرا، شاعر

فرهنگ دهخدا
مدحت‌سَرا: مدحت‌گو

هم‌چنین در فرهنگ دهخدا «ترانه‌سرا» به‌صورت «سَرا» آمده است، نه «سُرا»
ترانه‌سَرا: (ترانه‌ساز)در ابیات زیر نظامی گنجوی، هم از «سَرا» بهره برده و هم از «سُرا»
[گر پیشه کنم
غزل‌سَرایی
او پیش نهد دغل دَرایی]
و همین‌طور:
[مجنون ز مشقت
جُدایی
کردی همه‌شب غزل‌سُرایی]
(نظامی گنجوی)

گروهی که از طرز بیان «ترانه‌سُرا» بهره می‌برند؛ بر این رای پایدارند که «سَرا» نشانه یا پسوندی برای مکان است. مانند: «فرهنگ‌سرا» و «حرم‌سرا» و امثالهم و طبق نظرِ آن گروه، در حقیقت «ترانه‌سَرا» یعنی: «ترانه‌خانه» و بر همین منوال، هنگام گفتگو از ترکیب «ترانه‌سُرا» بهره می‌برند، قابل پذیرش است اما در هر دوره‌ی تاریخ ادبی، نوع تلفظ واژگان بستگی به طرز بیان مردمان همان عصر داشته و کسی را یارای خرده گرفتن بر آن نبوده و نیست.

استاد دکتر محمدرضا باطنی در کتاب زبان و تفکر صفحه‌ی ۱۸۳ می‌گوید؛ فضل الله نکو لعل آزاد ...

ما را در سایت فضل الله نکو لعل آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blalazad6 بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 16:27